وبلاگ مشاهیر

وبلاگ مشاهیر

وبلاگ مشاهیر

وبلاگ مشاهیر

شعر در مورد چشم

شعر در مورد چشم

شعر در مورد چشم ، شعر چشم ، شعر در مورد چشم زیبا ، شعر کوتاه در مورد چشم

در این مطلب سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد چشم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

بعدها تاریخ می‌گوید که چشمانت چه کرد؟

با منِ تنهاتر از ستار خانِ بی سپاه!

شعر در مورد چشم

آسمان روی زمین بود و نمیـــدانستم

 آبی چشم شما سر به هوا کرد مرا

شعر در مورد چشم یار

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن

چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

شعر در مورد چشم زیبا

من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام

چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم .

شعر در مورد چشمان زیبا

دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی

این کیمیاگری هنر چشمهای توست

شعر در مورد چشم سیاه

چشمان تو غنائم جنگی ست بی گمان

با من کمی بجنگ که این هم غنیمت است

شعر در مورد چشم شهلا

اشراق چشمان تو هنگامی که می تابد

دیوانه خواهد کرد حتی سهروردی را …

شعر در مورد چشم به راه بودن

ای قامتت بلندتر از قامت بادبان ها

و فضای چشمانت

گسترده تر از فضای آزادی…

تو زیباتری از همه ی کتاب ها که نوشته ام

از همه ی کتاب ها که به نوشتن شان می اندیشم…

و از اشعاری که آمده اند…

و اشعاری که خواهند آمد…

شعر در مورد چشم نظر

چیزهای بسیاری در زندگی چشمگیرند

اما معدودی قلب شما را تسخیر خواهند کرد،

آنها را دنبال کنید.

شعر در مورد چشم پوشی

دستم را

به زیبایی تو نزدیک می کنم

و خواب از سرم می پرد

حتما که نباید

فنجان را سر کشید

گاهی قهوه از چشم ها

در جان می چکد.

شعر در مورد چشمان سیاه

اجازه بده پنج دقیقه

فقط پنج دقیقه

سرم را روی شانه‌ات بگذارم

چشم‌ها را ببندم و

زمین از نو آرام شود

شعر درباره چشم یار

روی در روی و

نگه بر نگه و

چشم به چشم!

حرف ما و تو

چه محتاج زبانست امروز؟

شعر در مورد چشمان یار

آدم های اینجا

هیچکدام شبیه تو نیستند ‏

دلتنگت که می شوم  ‏

چشم هایم را می بندم  ‏

باران را تجسّم می کنم  ‏

تو زلال مهربانی  ‏

مهربان زلالی …‏

شعر در مورد چشمان یار

چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی

لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام

شعری در مورد چشم یار

ای لبانـــم بــــوسه گاه  بوسه‌ات،

خیــره چشمانــم به راه بوسه‌ات…!

شعری درباره چشم یار

آسمان

و هر چه آبیِ دیگر

اگر چشمان تو نیست

رنگ هدر رفته است

بر بوم روزهای حرام شده

چه رنگ‌ها که هدر رفتند

و تو نشدند.

شعر درباره چشم یار

همیشه چشمانت

دو چشمه ‌اند در خواب‌ هایم

و همین است که

صبح که شعرم بیدار می‌ شود

می ‌بینم بسترم

سرشار از گل عشق توست

و نم ‌نم گیاه و سبزینه …

شعری در مورد چشمان یار

چونان به من نزدیکی

که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی

چونان نزدیکی

که دست‌های تو بر شانه‌ام

گویی دست‌های من‌اند

و هنگام که تو چشم می‌بندی

منم که به خواب می‌روم!

شعر عاشقانه در مورد چشم یار

من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم

برنگیرم و گرم چشم بدوزند به تیر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.